جانانجانان، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

بر آستان جانان

من برنده ام،تو فاتح

      باز هم شرط را باخته ام......!!! این بازی را همیشه تو برنده ای. من تا به چشمان تو می رسم همه چیز را فراموش می کنم.........   مقدس من،لطیف ترین،جانانم وقتی می خواهی بری دستشویی یا مثلا به اتاق برسیم یا کاری انجام بدهیم با هم...در واقع مسافتی را با هم طی کنیم...به من میگی مامان بیا با هم مسابقه بدیم بدویم...همیشه تو اول می رسی با خنده به من میگی :"ا مامان تو بازم باختی و من پرنده(برنده) شدم" منم میگم:"آره مامان تو بردی از بس زرنگی"   اما صورتی قشنگم....لبخند می زنم و فکر می کنم با بودن ت...
22 فروردين 1394

دیالوگهای به یاد ماندنی 8

      داخلی،روز جانان خانم بعد از تموم شدن کارتون شاهزاده و قورباغه اومده پیش من و میگه: "مامان ببین تیانا و شاهزاده نوین با هم ازدواج کردن." مامان: "بله عزیزم" جانان: "شرک و فیونا هم با هم ازدواج کردن" مامان: "آره عشقم..من و بابایی هم با هم ازدواج کردیم" جانان (در حالی که متفکرانه سرتکون می ده):"من و بن تن هم با هم ازدواج می کنیم..مامان"                              &nbs...
21 فروردين 1394

ز دست آن کمان ابرو

    مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستی نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابرو هلالی شد تنم زین غم که با طغرای ابرویش که باشد مه که بنماید ز طاق آسمان ابرو رقیبان غافل و ما را از آن چشم و جبین هر دم هزاران گونه پیغام است و حاجب در میان ابرو روان گوشه گیران را جبینش طرفه گلزاریست که بر طرف سمن زارش همی‌گردد چمان ابرو دگر حور و پری را کس نگوید با چنین حسنی که این را این چنین چشم اس...
21 فروردين 1394
1